کسی که در آغوش غم بزرگ شده ، تنهایی بهترین همدم اوست
تو را من زهر شیرین خوانم ای عشق / که نامی خوش تر از اینت ندانم
وگر هر لحظه رنگی تازه گیری / به غیر از زهر شیرینت نخواهم
یادت نره که یاد تو همیشه همراه منه / یادت نره که خواستنت مثل نفس کشیدنه
یادت نره که آینه از طپش تو روشنه / یادت نره نبودنت جونمو آتیش میزنه
همه بغض من تقدیم غرور نازنینت باد ، غروری که لذت دریا را به چشمانت حرام کرد
بریدم بند ناف دلبستگی را با قیچی دلسردی
پای من خسته از این رفتن بود / قصه ام قصه ی دل کندن بود
دل که دادم به یارم دیدم / راهش افسوس جدا از من بود
خواب سبز رازقی باش / عاشق همیشگی باش / خسته ام از تلخی شب / تو طلوع زندگی باش
اگر پروانه بودم می پریدم / همین حالا حضورت می رسیدم / ولی پروانه نیستم پر ندارم / دلم تنگ است ولی چاره ندارم
در اوج بی قراری پرواز با تو زیباست / در انتهای هر راه آغاز با تو زیباست
از آشیانه ی چشمان کبوتران امید / به شوق باغ تنت پر گشاده در راهند / ز دره های هوس تا فراز قله ی عشق / پریده اند و از تو آب و دانه میخواهند
کسی که در آغوش غم بزرگ شده ، تنهایی بهترین همدم اوست
یک رنگ و بوی تازه از عشق بگیر / پر سوزترین گدازه از عشق بگیر / در هر نفسی که می تپی ای دل / یادت نرود اجازه از عشق بگیر
این رو من نباید بگم ولی تو یه عیب خیلی بزرگ داری ، اونم اینه که نمیشه دوستت نداشت !ا
در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن / شرط اول قدم آن است که مجنون باشی
در ره عشق که از سیل بلا نیست گذار / کرده ام خاطر خود را به تمنای تو خوش
من و تو از تبار بی کسانیم / در این غوغا چه کس را کس بدانیم / کسی نشنیده فریاد کمک را / کمک کن تا برای هم بمانیم
یک لحظه دلم خواست صدایت بکنم / گردش به حریم با صفایت بکنم / آشوب دلم به من چنین فرمان داد / در سجده بیفتم و دعایت کنم
تو بشو یاس قشنگ لحظه های بی قرارم / من میشم زلال بارون تا کنار تو ببارم
طوطیم اندر قفس اما دلم پیش تو است / گر قفس را بشکنند پرواز من سوی تو است / آب و هوای چشمات چیزی مثل کویره / هرکس اسیرش بشه بدون شک میمیره
خزان که قسمت ما شد ، بهار مال شما / دلم به یاد تو افتاد ، سلام حال شما ؟
تا زنده ای دنیا عزیز است / تا زنده ای دنیای من باش / در ظلمت سرد زمانه / خورشید بی همتای من باش
بی تو پیمودن شب ها شدنی نیست / شبهای پر از درد که فردا شدنی نیست / گفتم که برایت بفرستم دل خود را / افسوس که چون نامه دلم تا شدنی نیست
سالها در کوچه ی دل یاد تو بود / یاد آن کوچه و آن رهگذر خسته بخیر
چشات دیگه از من خسته و سیره / اما هنوز چشمای من اسیره / فقط بدون که این دل شکسته / منتظره بگی واست بمیره
یادت نره که یاد تو همیشه همراه منه / یادت نره که خواستنت مثل نفس کشیدنه / یادت نره که آینه از طپش تو روشنه / یادت نره نبودنت جونمو آتیش میزنه
در کنج دلم جز تو کسی خانه ندارد / دیوانه شود شمعی که پروانه ندارد
روی خرابترین خرابه های تخت جمشید مینویسم خرابتم رفیق !ا
کاش مردم همه میدانستند / که اگر عشق نباشد دل نیست / یک دل سر جدا از تب عشق / به خود عشق قسم جز گل نیست
دنیا شبیه توست مثل دلبری هات / چیزی شبیه رنگ رنگ روسری هات / چیزی شبیه دل به لبخند تو دادن / مثل گل تردید در ناباوری هات
ناز تو را میکشم به دیده ی منت / سر به راهت مینهم به عجز و تمنا / از تو به یک حرف ناروا نکشم دست / وز سر راه تو دلبربا نکشم پا
باور کن ضربان قلبم را روی خنده های تو تنظیم کرده ام ، پس بخند تا همیشه زنده بمونم
اگر خاطر کسی رو نتونستی از خاطرت پاک کنی ، بدون که همیشه تو خاطرشی
ای گل نازم که تو را دارم دوست / به آن سپردمت که همه ی هستی از آن اوست
زندگی مثل مردابه ، شاید زیبا نباشه اما میشه توش نیلوفری مثل تو رو پیدا کرد
اقتدار دل شکسته به اندوهی است که سروده نمی شود
خواب اصحاب کهف قصه ی تکراری ماست / ما همانیم که در غار دلت پوسیدیم
اس ام اس یعنی یواشکی تو قلب ها سرک بکشی و با زبون بی زبونی بگی به یادتم
آن روز که به دنیا آمدی ، یک نفر بودی برای یک دنیا ، ولی حالا یه دنیا هستی مال من
داده ام دل به نگاری که خدا می داند / نه محبت ، نه مروت ، نه وفا می داند
در من غم بیهودگیها می زند موج / در تو غروری از توان من فزونتر / در من نیازی می کشد پیوسته فریاد / در تو گریزی می گشاید هر زمان پر
و حالا انتهای کوچه ی شعر / منم با انتظاری مبهم و زرد / ولی ای کاش جادوی نگاهت / غزل های مرا غارت نمی کرد
تا دو چشمان سیاهت دید چشم / بر سیاهی بخت خود خندید چشم / از خجالت پیش چشمت آب شد / پلک را بر روی خود پوشید چشم
بی احساس و بی عاطفه بودن ، انسان را از واقعیت دور می کند ، امیر احساسات باشیم نه اسیر آن
به چه مانند کنم در همه آفاق تو را / هرچه در ذهن من آمد تو از آن خوب تری
گلی دارم که تو گلها غریبه / نه نارنجه و نه لیمو و نه سیبه / گلی دارم به دست کس نمیدم / خریدم گوهری و پس نمیدنم
خاک پای دوست شدن در نزد ما یک آرزوست / گر دوست بخواهد جان من قربان اوست
دل من ماهی دریای عشقه / وجودم آهوی صحرای عشقه / نمیدونم که در دلم تو چه کردی / که مرا سرمست و دیوانه کردی
قصیده می شوم اگر تو تشنه ی شنیدنی / به اوج می رسم اگر تو بی قرار دیدنی / بیا که در هوای تو از نور نفس تازه کنم / بیا که این حماسه را با تو پر آوازه کنم
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------